به نام خدا
گرمک اصفهان، گرمک کاشان
حکیم شفائی اصفهانی، چهارده سال بیشتر نداشت، که روزی محتشم کاشانی به دیدن پدرش رفت. شفائی، که از کودکی در سرودن شعر مهارت داشت، یکی از اشعار خود را برای محتشم خواند، محتشم خطاب به او گفت:
-اشعار شما مثل گرمک اصفهان است که به ندرت شیرین در می آید.
شفائی بلافاصله جواب داد:
-الحمد لله مثل گرمک کاشان نیست که هیچ شیرین در نمی آید!
محتشم از حاضر جوابی کودک سخت منفعل شد.
( مأخذ: لطیفه ها، با ویرایش ادبی )